loading...
سـایــت عـاشقانه لاوین20/تفریحی و سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
nafas بازدید : 210 1394/10/19 نظرات (20)

عقربه هاي بزرگ و کوچک ساعتِ من
هرگز به همديگر نمي رسند..
تو از دستِ من همواره مي گريزي
و من
براي بدست آوردنِ تو بايد 
زمان را متوقف کنم..
افسوس که اين کوشش من,
در پي تو, ثانيه وار بيهوده ست..
تو و زمان
بارها, مرا دور زده ايد.
.

تــــوســط : nafas

 

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مریم76 در تاریخ 1394/10/21 و 11:13 دقیقه ارسال شده است

☞✘[مَــــن] مَلکـــــــه ام ☞✘
☞✘مَلکـــــــــــه ے خودمـــ ☞✘
☞✘مَلکــــــــــه ے ذهنــــــــــم و افـکــــــارم ☞✘
☞✘مَلکــــــــــــــه ے روحمــــ ☞✘
☞✘مَلکـــــــــــــــــــه ے جسمــم ☞✘
☞✘کـَســـــِی حـَـق وارد شـدن بــه ذهــنم رو نَـدارہ☞✘
☞✘کســـــِی حــق وارد شُـدن بــہ اَفــکارمو نــدارہ ☞✘
☞✘کســـــِی حق لَکـــه دار کـردن روحــمو نـَـدارہ ☞✘
☞✘کســــــِی حــق دَســت درازیــی به جِســمم رو نــَدارہ ☞✘
☞✘چون [مـَــن] میــگم ☞✘
☞✘ چــون [مــــَـن] مَلــکــــــــــــــه ام ☞✘
☞✘نشــانـہ میگیــــــرم غــرور کَــســــی را کــــه درمــقابلمــ بایــستــد☞✘



این متنو بزار اما میخوام خودم یاد بگیرم میشه بیای گفتگو انلاین وبم

این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/10/20 و 22:34 دقیقه ارسال شده است

پر ميكشد چشمان من امشـب به سويــت

يــك عمـــر مــانده ايــن دلــــــم در آرزويــت

ميســـوزم و حسرت به دل آقـــــاي خوبــم

تـــا كــه بيـــــايم كربـــــــلا در جسـتجويـت

از اين حرم تا آن حرم وصل به عشق اسـت

يــــك كهكشـــــان اعجـــاز دارد خاك كويــت

گــرچــــه گنــــه بسيــــار كـــــردم ، نااميدم

مــــــن واقفـــــــــم كــــم كرده ام از آبرويت

عشق تــو را دارم به دل امــــــا دوبــــــــاره

باعـث شـدم تــــا بشـكند بغـــــض گلـــويت

مولـــــــــاي من لب تشنه ام دريـــــــاب آقا

اي كــــاش ميشد من بنـــــوشم از سبـويت

بـــــــوي محـــــــرم مــــيرسد از هر طرف باز

چشمــــان مشتاقـــان به دست چاره جويت

این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/10/20 و 22:33 دقیقه ارسال شده است

هوای خانه گرفته...هوای من برفی ست
سکوت های زنانه،سکوت ِ پر حرفی ست
که دست شسته ام از ظرف های شام و ناهار
که روزهاست تلنبار توی جاظرفی ست

که مانده در بدنم درد ِ لذتی کهنه...
که باز خیره شوم طبق عادتی کهنه...

به دردهای زنانه...به لکه های خون
به برفکی که نشسته ست روی تلویزیون

مزاج سرد تو و اوج های زود انزال
به خواب رفتن من در ادامه ی سریال
که تکه های یخ از زندگی م می افتد
[و آب می شود آرام برفک یخچال]

کنار آمدن ِ پرده توی تاریکی
و ترس ِ لمس شدن های قبل نزدیکی

چقدر رابطه ی نیمه کاره در من مُرد
و عشق با بدنی تکه پاره در من مُرد

چقدر گرم گرفتی و دیر جوشیدم
و عیب های تنم را شبانه پوشیدم

منی که از تو فقط دست خوردگی دارم
که چشم بسته ام و حسّ ِ مردگی دارم

که دلخوشم به نبودن...به بودنی اسمی
به ارتباط فقط - احمقانه ی – جسمی

اگرچه آن طرف شیشه آسمان صاف است
و هرچه هست فقط ابرهای تزئینی ست
به سردخانه ی من پشت کرده خورشید و
هنوز این طرف شیشه...برف سنگینی ست!


این نظر توسط مریم76 در تاریخ 1394/10/20 و 20:39 دقیقه ارسال شده است

سلام نمیتونم عکس بفرستم تازه وارد شدم یاد ندارم میشه لینک پروفایلتونو بفرستین ؟اشکال نداره

این نظر توسط سمیه در تاریخ 1394/10/20 و 19:25 دقیقه ارسال شده است

ﻧﻪ ﻧﻤﯿــــﺪﺍﻧﯽ !
ﻫﯿــﭻ ﮐﺲ ﻧﻤـﯽ ﺩﺍﻧــــﺪ
ﭘﺸﺘــــ ﺍﯾـﻦ ﭼﻬــــﺮﻩ ﯼ ﺁﺭﺍﻡ ، ﺩﺭ ﺩﻟـﻢ ﭼــﻪ ﻣـﯽ ﮔـﺬﺭﺩ !
ﻧﻪ ﻧﻤﯿـﺪﺍﻧـﯽ !...
ﻫﯿــﭻ ﮐـــﺲ ﻧﻤـﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻇــﺎﻫــﺮ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻧﺎ ﺁﺭﺍﻡ
ﭼﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ . . . !!!!
شکلک

این نظر توسط Nafas در تاریخ 1394/10/20 و 18:40 دقیقه ارسال شده است

چنین شنیدم که لطف یزدان به روی جوینده در نبندد
دری که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان دگر نبندد
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد
ملک ز کارش گره گشاید فلک به کینش کمر نبندد
دلی که باشد به صبح خیزان عجب نباشد اگر که هر دم
دعای خود را به کوی جانان به بال مرغ سحر نبندد
اگر خیالش به دل نیاید سخن نگویم چنان که طوطی
جمال آیینه تا نبیند سخن نگوید خبر نبندد
ز تیر آه چو ما فقیران شود مشبّک اگر که شبها
فلک ز انجم زره نپوشد قمر زهاله سپر نبندد
بر شهیدان کوی عشقش به سرخ رویی علم نگردد
به رنگ لاله کسی که داغ غمش به لخت جگر نبندد
کجا تواند كسی درین ره دم از مقامات عاشقی زد
هر آن که نالد به ناله نی چو نی به صد جا كمر نبندد


شکلک

این نظر توسط Nafas در تاریخ 1394/10/20 و 18:40 دقیقه ارسال شده است

رخ تو دخلی به مه ندارد
که مه دو زلف سیه ندارد
به هیچ وجهت قمر نخوانم
که هیچ وجه شبه ندارد
بیا و بنشین به کنج چشمم
که کس در این گوشه ره ندارد
نکو ستاند دل از حریفان
ولی چه حاصل؟ نگه ندارد
بیا به ملک دل ار توانی
که ملک دل پادشه ندارد
یکی بگوید به آن ستمگر :
« بهار مسکین گنه ندارد

این نظر توسط Nafas در تاریخ 1394/10/20 و 18:39 دقیقه ارسال شده است

تمام دل خوشی ام شور عاشقانه ی توست
دو چشم منتظرم تا همیشه خانه ی توست

تو صبر گفتی و من خسته از شکیبایی
تمام زندگی ام غرق در بهانه ی توست

بهانه ی همه ی شعرهای من، برگرد
بیا که خانه ی قلبم پر از ترانه ی توست

دل گرفته ی من همچو مرغ در قفسی
تمام هوش و حواسش به آشیانه ی توست

به کنج خلوت خود، همچو ابر می بارم
سرم درون خیالم به روی شانه ی توست

تو رفته ای و من اینجا میان خاطره ها
به هر طرف که نظر می کنم نشانه ی توست

دل شکسته ی من از تو عشق می گیرد
کبوترم که امیدم به آب و دانه ی توست

شکلک

این نظر توسط مَحیـــــــا در تاریخ 1394/10/20 و 17:55 دقیقه ارسال شده است

خیلی ممنون
سایتتون خیلی دیر باز میکنه

این نظر توسط مَحیـــــــا در تاریخ 1394/10/20 و 17:36 دقیقه ارسال شده است

به سلامتي عشقي که من را داشت
ولي در گوش همه زار مي زد که تنهايم …


کد امنیتی رفرش
1 2 صفحه بعد
درباره ما

سایت عاشقانه لاوین20

•♥ برای حمایت از لاوین کد لوگو رو توی وبتون قرار بدین♥ با تشکر ♥•

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ♥♥♥