loading...
سـایــت عـاشقانه لاوین20/تفریحی و سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
nafas بازدید : 319 1394/10/27 نظرات (23)

هــوای تو را میــخواهم در این حال دلتنــگی

امــواجــی از یاد تــو را میــــخــواهـــم

در دریای خاطره های به یادماندنی

میخوانمت تا دلم آرام بماند

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط DUYGU در تاریخ 1394/10/30 و 1:51 دقیقه ارسال شده است

بزرگترین تراژدی زندگی این است
که خیلی زود پیر میشویم و
خیلی دیر عاقل ...

این نظر توسط DUYGU در تاریخ 1394/10/30 و 1:33 دقیقه ارسال شده است

در جستجوی زیبایی نباشید .
زیبا فکر کنید .
زیبا ببینید و
زیبا بشنوید .
آنگاه خود ، خالق زیبایی هستید ... !

این نظر توسط Jigar در تاریخ 1394/10/29 و 23:08 دقیقه ارسال شده است

اشتباه زندگی نکن !

ﺁﺩﻣهای ﺯﻧﺪﻩ

ﺑﻪ ﮔﻞ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭند

ﻭ اموات ﺑﻪ ﻓﺎﺗﺤﻪ...!

ﻭﻟﯽ ﻣﺎ همیشه ﺑﺮﻋﮑﺲ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ !

ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﮔﻞ بارانشان میکنیم ....

ﻭﻟﯽ گاهی چه ﺭﺍﺣﺖ

ﻓﺎﺗﺤﻪ حضور اطرافیانمان را ﻣﯿﺨﻮاﻧﯿﻢ !

این نظر توسط Jigar در تاریخ 1394/10/29 و 23:03 دقیقه ارسال شده است

روح من در جهت تازه اشیا جاری است .

روح من کم سال است.

روح من گاهی از شوق ، سرفه اش می گیرد.

روح من بیکار است:

قطره های باران را، درز آجرها را، می شمارد.

روح من گاهی ، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.

این نظر توسط Jigar در تاریخ 1394/10/29 و 22:55 دقیقه ارسال شده است

من نمی دانم

که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.

و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.

واژه ها را باید شست .

واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.

این نظر توسط Jigar در تاریخ 1394/10/29 و 22:54 دقیقه ارسال شده است

لحظه‌ها می‌گذرد.

آنچه بگذشت ، نمی‌آید باز.

قصه‌ای هست که هرگز دیگر

نتواند شد آغاز.

این نظر توسط Jigar در تاریخ 1394/10/29 و 22:54 دقیقه ارسال شده است

زندگی سخت نیست

زندگی همچون نتهای موسیقی بالا و پایین دارد

گاهی آرام و دلنواز

گاهی پر از غم

زندگی را باید احساس کرد

این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/10/29 و 21:46 دقیقه ارسال شده است

ســـ ــینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
*

این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/10/29 و 21:46 دقیقه ارسال شده است

حرمت چشم ترم آهسته آهسته شکست
قدر دل را دلبرم آهسته آهسته شکست

بس که از دست زمانه تازیانه خورده ام
در دل شب پیکرم آهسته آهسته شکست

آرزوها داشتم تا در هوایت پر زنم
از قضا بال و پرم آهسته آهسته شکست



این نظر توسط Nafas در تاریخ 1394/10/29 و 11:05 دقیقه ارسال شده است

تو اگر میدانستی

که چه زخمی دارد

که چه دردی دارد

خنجر از دست عزیزان خوردن

از من خسته نمی پرسیدی

آه ای مرد چرا تنهایی ؟


ایرج جنتی عطایی




شکلک


کد امنیتی رفرش
1 2 3 صفحه بعد
درباره ما

سایت عاشقانه لاوین20

•♥ برای حمایت از لاوین کد لوگو رو توی وبتون قرار بدین♥ با تشکر ♥•

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ♥♥♥