آسمان کم بود ،کم، اما برایم گریه کرد
مردنم راحدس زد قبل از عزایم گریه کرد
دیدن چشمان تو یک اتفاق ساده نیست
در بهایش بی نهایت چشم هایم گریه کرد
دستهایم در خیال دستهایت زنده بود
دستهایت را کشیدی دستهایم گریه کرد
از خجالت اشکهای شوق من جاری نشد
من به جای دل تپیدم او به جایم گریه کرد
با صدای نغمه های ساز حرفم را زدم
ظاهرم آرام بود اما صدایم گریه کرد
رفتم از پیشت ولی مردم میان هر قدم
بس که از درد جدایی رد پایم گریه کرد
دست گریه، کوچه گریه ،چشم گریه بگذریم
آسمان کم بود ،کم ،اما برایم گریه کرد
مهرداد بابایی