loading...
سـایــت عـاشقانه لاوین20/تفریحی و سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن

عـِشـق کـه هـمیشــه بـه گـفـتــنِ

عَـزیـــزَم و دوسـتــــت دارَم نـیســـت

عـشــــق یَـعـنـــی

حَــواسِـت بـهِـش بــاشـــه

تـا بـا بـــودَنـِـت بـهـش جــــون بــدی

حـتــــی اَگــه نـفـهمـــه هَـمیـــــن

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط MAEDEH در تاریخ 1394/11/27 و 14:11 دقیقه ارسال شده است

وووووووواقعا

این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/11/26 و 22:22 دقیقه ارسال شده است

هجران اگر نکردی آهنگ زندگانی
بیچاره جان چه کردی با ننگ زندگانی
داراست هر که جان برد از چنگ مرگ بیرون
ما جان به مرگ بردیم از چنگ زندگانی
بی‌عشق کس ممیراد، بی درد کس مماناد
کان عار مرگ باشد وین ننگ زندگانی
میبرد زندگانی گر جان ز چنگ مردن
کس جان بدر نمیبرد از چنگ زندگانی
ای آنکه سنگ کوبی بر سینه از غم مرگ
گویا سرت نخورد است بر سنگ زندگانی

این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/11/26 و 22:04 دقیقه ارسال شده است

یادم اید که به من گفت کسی٬
“عاشقی تلخ ترین تلخ هاست”
من به او خندیدم.
به گمانم که دروغ٬
به خیالم که فریب٬
من گمان می کردم٬
او فقط دیوانست
و خودم هم شه عاقل هایم.
با خودم می گفتم:
مگر امکان دارد؟
عاشقی تلخ گزنده باشد؟
یا که بد طعم و زننده باشی؟
عشق و عاشقی برای قلبم٬
چیزی غیر از شهد شیرین باشد؟
سال ها رفت و من امروز این جا
می شناسم ناصح پیرم را
ولی افسوس و صد افسوس که رفت
ان همه شادی و خوش بختی ها
قلب من تلخی عشقی را چشید
و به من ثابت کرد
“عاشقی تلخ ترین تلخ هاست”
تا چه حدی گویاست


این نظر توسط لیلی در تاریخ 1394/11/26 و 21:57 دقیقه ارسال شده است

ﺑﺎﻍ ﻣﻦ

ﺁﺳﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ
ﺍﺑﺮ ، ﺑﺎ ﺁﻥ ﭘﻮﺳﺘﻴﻦ ﺳﺮﺩ ﻧﻤﻨﺎﻛﺶ
ﺑﺎﻍ ﺑﻲ ﺑﺮﮔﻲ
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ
ﺑﺎ ﺳﻜﻮﺕ ﭘﺎﻙ ﻏﻤﻨﺎﻛﺶ
ﺳﺎﺯ ﺍﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ، ﺳﺮﻭﺩﺵ ﺑﺎﺩ
ﺟﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﺷﻮﻻ‌ﻱ ﻋﺮﻳﺎﻧﻲ ﺳﺖ
ﻭﺭ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﺶ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺑﺎﻳﺪ
ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﺲ ﺷﻌﻠﻪ ﻱ ﺯﺭ ﺗﺎ ﭘﻮﺩﺵ ﺑﺎﺩ
ﮔﻮ ﺑﺮﻳﺪ ، ﻳﺎ ﻧﺮﻭﻳﺪ ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻛﺠﺎﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﻳﺎ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﻭ ﺭﻫﮕﺬﺍﺭﻱ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺎﻍ ﻧﻮﻣﻴﺪﺍﻥ
ﭼﺸﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻬﺎﺭﻱ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﺮ ﺯ ﭼﺸﻤﺶ ﭘﺮﺗﻮ ﮔﺮﻣﻲ ﻧﻤﻲ‌ﺗﺎﺑﺪ
ﻭﺭ ﺑﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﺑﺮﮒ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﻧﻤﻲ‌ﺭﻭﻳﺪ
ﺑﺎﻍ ﺑﻲ ﺑﺮﮔﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﻧﻴﺴﺖ ؟
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﺳﺮ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻭﻧﺴﺎﻱ ﺍﻳﻨﻚ ﺧﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ
ﭘﺴﺖ ﺧﺎﻙ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ
ﺑﺎﻍ ﺑﻲ ﺑﺮﮔﻲ
ﺧﻨﺪﻩ‌ﺍﺵ ﺧﻮﻧﻲ ﺳﺖ ﺍﺷﻚ ﺁﻣﻴﺰ
ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﻳﺎﻝ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺯﺭﺩﺵ ﻣﻲ ﭼﻤﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺼﻠﻬﺎ ، ﭘﺎﻳﻴﺰ

این نظر توسط DUYGU در تاریخ 1394/11/26 و 0:48 دقیقه ارسال شده است

آرامش خود را به هیچ چیز و
هیچ کسی وابسته نکن ...!
تا همیشه آنرا داشته باشی !!!

این نظر توسط DUYGU در تاریخ 1394/11/26 و 0:42 دقیقه ارسال شده است

به لبخندتان اجازه دهید
تا دنیایتان را تغییر دهد
ولی به دنیایتان اجازه ندهید
که لبخندتان را تغییر دهد !

این نظر توسط DUYGU در تاریخ 1394/11/26 و 0:36 دقیقه ارسال شده است

با موانع مبارزه نکن !
با آنها طرح دوستی بریز
تا هر کدام
پله ای برای رسیدن به آرزوهایت شود .

این نظر توسط DUYGU در تاریخ 1394/11/26 و 0:36 دقیقه ارسال شده است

چیزهای خوب از آن کسی است که باور میکند ،
چیزهای بهتر از آن کسی است که صبر میکند ،
بهترین چیزها از آن کسی است که تلاش میکند .

این نظر توسط جنیفر در تاریخ 1394/11/26 و 0:02 دقیقه ارسال شده است



ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ « تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
ترا من چشم در راهم نیما یوشیج


این نظر توسط جنیفر در تاریخ 1394/11/26 و 0:01 دقیقه ارسال شده است

در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
پرسید کرم را مرغ از فروتنی
تا چند منزوی در کنج خلوتی
دربسته تا به کی در محبس تنی
در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ
خلوت نشسنه ام زیر روی منحنی
هم سال های من پروانگان شدند
جستند از این قفس،گشتند دیدنی
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پر بر آورم بهر پریدنی
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟ نیما یوشیج


کد امنیتی رفرش
1 2 صفحه بعد
درباره ما

سایت عاشقانه لاوین20

•♥ برای حمایت از لاوین کد لوگو رو توی وبتون قرار بدین♥ با تشکر ♥•

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ♥♥♥